بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین
دعای سلامتی امام زمان(اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن…)
تقدیم به روح ملکوتی امام راحل «رضوان الله علیه» و شهدا والا مقام اسلام و خصوصاً روح پرفتوح آیت الله خزعلی صلواتی اهدا می کنیم
خدا رو شکر می کنم که حیاتی و توفیقی عنایت فرمود که امروز در جمع نورانی شما عزیزان شرف یاب شوم و این افتخار در اواخر عمر بنده برایم ثبت می شود که لحظاتی در پیش شما نور چشمان، امیدهای آینده و یاران واقعی قرآن ان شاءالله گذراندم و از این مجلس فیضی نصیب بنده شود. آنچه بنده عرض می کنم فقط برای این است که برنامه ای اجرا شده باشد و الا چیز قابلی برای گفتن ندارم مخصوصاً که آهنگ صحبت من بیشتر برای لالایی مناسب است و برای سخنرانی و این دسته فایده ای ندارد. به هر حال خوش آمد عرض می کنم خدمت شما عزیزان که مرا مفتخر کردید و خدا رو شکر می کنم که توفیق زیارت شما را نصیب ما کرد.
از واضحاتی که همه ما به آن معتقدیم این است که از بزرگ ترین نعمت هایی که خدای متعال به بنی آدم از روز خلقت حضرت آدم تا پایان این عالم، از بزرگ ترین نعمت هایی که به این مخلوق و این نوع انسان عطا فرموده نعمت قرآن است. اگر در خزانه خدا چیزی شریف تر، پرمنفعت تر و ازرشمندتر از قرآن بود خدا آن را مضایقه نمی کرد و توسط آخرین پیامبرش برای ما نازل می فرمود. علاوه بر این اعتبار عقلی که خب قابل فهم است برای همه، خود قرآن در مقام معرفی مطالبی دارد که البته فهم آنها خیلی آسان نیست. یکی از آن نمونه های که قرآن در مقام معرفی خودش می فرماید: این آیه شریفه است: آیات ۱۵ الی ۱۶ سوره مائده: «قد جائکم من الله نور و کتاب مبین* یهدی به الله من اتبع رضوانه سُبُل السلام…» می فرماید: ای انسان ها، ای کسانی که ایمان دارید. از طرف خدا برای شما نوری نازل شده است. تفسیرش و عطف تفسیری « و کتاب مبین » آن نور همراه با این قرآنی است که کتاب آشکاری است. «رضوانه» کسانی که طالب رضوان الهی هستند. آنها را راهنمایی می کند به چه چیزی؟ به سُبُل السلام. به راه های امن. به راه های سلامت، به راه هایی که حتماً به مقصد می رسد. یعنی کتاب رمزی نیست گویی که مطالب آن اعماقی دارد اما سطح عادی آن برای همه به آسانی قابل فهم است. خب خدا این نور را فرستاده برای چه؟ «یهدی به الله» خدا هدایتگر است اما وسیله هدایتش این نور است. «یهدی به الله» به وسیله این قرآن خدا شما را هدایت می کند. چه کسانی را؟ همه را ؟ البته در مقام این هست که همه را هدایت کند ولی عملاً این هدایت برای همه حاصل نمی شود. آنهایی از این نور استفاده می کنند که «من اتبع» هستند.
خب اجمالاً از این آیه شریفه بدست می آید که ما مقصدی در پیش داریم که باید از راه هایی به سوی او (مقصد) برسیم. اول راه را باید بشناسیم. اگر آن راه را درست طی کنیم به مقصد می رسیم. خدا وقتی می خواهد عظمت قرآن را معرفی کند ، می فرمایند : این قرآن باعث می شود که شما راه های صحیح، راه های امن، و بی خطر را بشناسید. «یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام». پس راه هایی است برای رسیدن به امن و کمال مطلوب، راه های است بی خطر، در مقابل طبعاً راه هایی که خطر در آن هست. راه های شیطانی، راه های نفسانی. راه هایی که خطر ندارد، قرآن شما را به آن راه ها هدایت می کند. یک شرط دارد. شرطش این است که شما در دلتان بخواهید که خدا از شما راضی باشد. «یهدی به الله من اتبع رضوانه» اگر طالب رضوان باشید، رضوان نهایت خوشنودی خداست. حالا آثاری دارد یکی از آثار کوچکش بهشت است. برای این که بعد از اینکه قرآن بعضی نعمت های بهشت را ذکر می کند، می فرماید: «و رضوان من الله اکبر» حقیقتش را ما نمی توانیم درک کنیم که چقدر عظمت دارد. یکی از آثارش بهشت است. اگر می خواهید به آن مقصد برسید باید همّت تان بلند کنید. از اول دنبال رسیدن به آن باشید «من اتبع رضوانه». اگر دنبال این باشید که به رضوان خدا برسید قرآن شما را هدایت می کند. اما اگر دنبال چیزهای دیگر باشید از قرآن استفاده شایانی نمی برید. استفاده کم رنگ و ضعیف است. گاهی هم خدایی نکرده برای بعضی ها ممکنه منفی باشد. اگر دنبال هدف اصلی باشید که قرآن برای آن نازل شده و رسالت خودش را این می داند که شما را به آن مقام راهنمایی کند، این شرط روحی را باید در وجود خودتان ایجاد کنید. یعنی استفاده از قرآن فقط به آموختن لفظ، به خواندن، حفظ کردن و فهمیدن معانی آن نیست. کسانی بودند قرآن را خوب می خواندند، معانی اش را می دانستند، خودشان را عرب زبان می دانستند، متخصص ادبیات عرب بودند، معانی را خوب می فهمیدند، اما استفاده صحیح را از قرآن نبردند. گاهی هم سوء استفاده کردند. معلوم می شود که شرط روحی را نداشتند، دنبال این بودند که برای زندگی دنیایی شان استفاده کنند، هوس هایشان را ارضا کنند. درست نتوانستند از قرآن استفاده کنند. اگر می خواهید درست استفاده کنید باید انگیزه اصلی تان این باشد که کاری کنید که خدا راضی باشد. چون قرآن برای این نازل شده که شما را راهنمایی کند به آنچه که خدا می پسندد. پس شما باید طالب این باشید که ببینید خدا چه چیز را می پسندد. خود این مطلب البته یکی از هدایت های قرآن است که ما بفهمیم بالاترین کمالی که ممکن است انسان برسد، مقامی است که نامش رضوان الهی است. عالی ترین مقامی که یک انسان ممکن است به آن نایل شود. حقیقتش را اینک نمی-توانیم درک کنیم. همین اندازه می شود گفت چیزی که خدا می پسندد و خدا که کامل ترین موجود است، نمی پسندد جز کامل ترین مقام. و آن مقام را برای شما مهیا کرده است، یکایک شما می توانید به آن مقام برسید. به شرطی که بخواهید، به زور به کسی نمی دهند. راه را باید یاد بگیرید. تا راه را یاد نگیرید، حتی اگر بخواهید، بلد نیستید، نمی دانید چه کار باید کرد. پس یکی این که اول بخواهید به آن مقام برسید، همت کنید. دوم این که بگردید راه را پیدا کنید. اگه آن نیّت را داشتید، سعی می کنید ببینید این راهی که قرآن نشان می دهد چیست؟ پس باید بفهمیم. باید زبان قرآن را یاد بگیریم، معانی را یاد بگیریم، تفسیر را یاد بگیریم، بیانات اهل بیت را در تفسیر قرآن تدریجاً یاد بگیریم، استفاده کنیم تا آن راه خوب را بشناسیم، راه را بشناسیم تا عمل کنیم. انسان راه را برای چه می خواهد بشناسد؟ برای اینکه آن راه را بپیماید، پس برای این کار یک فعالیت بیرونی لازم است. یک فعالیت قلبی و درونی لازم است، باید همت تان را بلند کنید، دنبال این باشید که خدایا من چیزی می خواهم که تو بپسندی، اینک نیز نمی دانم آن چیست، امیدوارم که با وسیله همین قرآن بفهمم. ولی اجمالش این است که می خواهم کاری انجام بدهم که تو خشنود باشی، تو راضی باشی. این کار درونی است که هر کسی در دل خویش باید انجام دهد. هیچ کس نیز نمی فهمد که آیا این هست یا نیست. هر کس خودش می داند که در قلب خودش به دنبال چیست. این کاری است که در درون ما باید انجام گیرد. «اتبع رضوانه» خب اگر دنبال این هستید باید از قرآن راه را یاد بگیرید. چگونه یاد بگیریم؟ خب بالاخره قرآن زبان عربی است، اول باید زبانش را یاد بگیریم، ترجمه اش را یاد بگیریم. درباره ترجمه اش فکر کنیم، غور کنیم، راه هایی که خود قرآن برای بهتر فهمیدن نشان می دهد ، آنها را به کار بگیریم تا استفاده کنیم. بنابراین توصیه می شود این است که ما در این دو جهت سعی کنیم، هر کسی به اندازه همتش، به اندازه توفیقی که خدا عطا فرموده. اگر در دل خویش با خدا عهد کند که خدایا من می خواهم کاری انجام بدم که تو خوشنود باشی، چه کار کنم تا تو خوشنود باشی؟ «اتبع رضوانه» بعد برای اینکه راه پیدا کنیم به سراغ قرآن می رویم. «یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام…» راه هایی که آدم به سوی مقصدی دارد، ممکن است بعضی خطرناک باشد، پیچ و خم های زیادی داشته باشد، فراز و نشیب هایی داشته باشد، لغزشگاه هایی داشته باشد. آنها خیلی امن نیست، آنها سُبُل السلام نیست. راه هایی است که تضمین شده، این ها خطری ندارند. هر کسی از این راه را بپیماید سقوط نمی کند، نمی لغزد، این ها سبل السلام است. این راه ها را قرآن فقط به ما یاد می دهد، هیچ جای دیگر نمی شود پیدا کرد. پس قرآن بالاترین گنجی است که در این عالم می توان یافت. بالاترین هدیه ای است که خدای متعال به مخلوقش عنایت فرموده. هدیه از این بالاتر نمی شد، اگر می شد، خدا همان را می فرستاد. او که بخل ندارد، او می خواست بندگانش هدایت شوند و به سعادت برسند. اگر چیزی بهتر از این ها می شد، می فرستاد. متأسفانه بسیاری از کسانی که به اسلام ایمان آوردند و قرآن را کتاب خدا می دانستند، حق این ایمان را ادا نکردند. حالا ملاحظه می فرمایید، آنانی که اصلاً قرآن را قبول ندارند، دشمن اسلام اند، با اسلام مبارزه می کنند، ایشان که حساب شان جداست. و امروز همان طور که می دانید قدرت های عالم پشت به پشت هم داده اند برای اینکه قرآن را از بین ببرند. اسلام را از بین ببرند. «ولایزالون یقاتلونکم حتی یردوکم عن دینکم» آنان دشمن دین ما هستند، خب ایشان حساب شان جداست، از دشمن جز توقع دشمنی نیست. دشمن باید دشمنی کند. آن ها اگر به لسان دوست، به لباس دوست ظاهر شوند، بگویند ما می خواهیم به شما قرآن هدیه کنیم، قرآن زیبا، تفسیر جدید و… دام است، آنها دلسوز ما نیستند. آنها نمی خواهند ما را با قرآن آشنا کنند. اگر هم بگویند، فریب است. می خواهند ما را به دام بیاندازند. حساب آنها جداست. اما ما مسلمانان چقد به قرآن اهمیت دادیم. حقیقت این است که ما خیلی جفا کردیم. دوتا میراث پیغمبر اکرم داشت. قرآن و عترت (علیهم السلام). هم به قرآن جفا کردیم هم به عترت (علیهم السلام) جفا کردیم. جفای به عترت نمونه اش جفای بنی امیه نسبت به سیدالشهدا (ع) کردن. آنها از همین امت بودند. بنی امیه مشرک که نبودند، یهودی نبودند، نصرانی نبودند. مسلمان بودند، نماز می خواندند، صبح عاشورا عمر سعد نماز جماعت خواند، امام جماعت بود. اما جفا کردن نبست به میراث پیغمبر، عترت پیامبر (ص) را به شهادت رساندند. عین جفا را نسبت به قرآن انجام دادیم. کار قرآن به جای رسید که در جامعه ما، نمی توانید تصور کنید. این جریان چون جریان عینی بوده که خود بنده شاهد بودم مکرر برای دوستان نقل کردم. بنده یزدی هستم. یزد به یک شهر مذهبی ایران معروف است. می گویند دارالعباده یزد. ما مدرسه می رفتیم ، بعد از زحمات زیادی که علما کشیده بودند هفته ای یک ساعت قرآن گذاشته بودند. نه معلمش معلم جالبی بود، نه به درس خیلی اهمیت می دادند. آن هم داستانی داشت که چه طور یک ساعت در برنامه مدارس گنجانده شد. چند نفر از علما، مرحوم حاج حسین قمی از مشهد آمده بودند. ایشان مدتی در شهر ری اعتصاب کردند و با زحمت زیاد یک ساعت در برنامه های مدارس گنجانده شد. بنده کلاس ششم ابتدایی بودم، می خواستیم برای امتحان قرآن دوره کنیم، یک دور مرور قرآن کرده بودیم. بعضی کلماتش را یاد نگرفته بودیم. زمانی که می خواستیم از معلم بپرسیم، در مدرسه ای که ما درس می خواندیم، یک نفر هم نبود که قرآن را درست روخوانی کند. یک نفر معلم زرتشتی بود به نام رستم. معلم کلاس پنجم بود. ما کلمه قرآن مان را از زرتشتی می پرسیدیم. معلمین یکی از بهترین مدارس مذهبی، یکی از شهرهای مذهبی ایران، روخوانی قرآن بلد نبودند. این سیاست حکومت پهلوی بود که به دستور اجانب اجرا می شد. توجه به این لازم است که بدانید خدا چه نعمتی در سایه انقلاب به ما داد. امروز روخوانی قرآن که هیچ، حافظین قرآن در هر کوی و برزنی هستند. در روستاها هم حافظ قرآن داریم و همین جا. باید خدا را شکر کنیم که این مدال افتخارش به سینه مقام معظم رهبری نصب شده است. کسی که قرآن آموزی، قرآن خوانی، احترام به قرآن را در این کشور زنده کرد ایشان بود. ما در طول تاریخ اسلام هیچ کسی را سراغ نداریم از رهبران، علما، سلاطین، وزرا و… که چنین افتخاری نصیبش شده باشد. حالا ملاحظه می-فرمایید که چطور شده کاری که خود شما مشغول هستید. از این نونهالان ما تا برسد به بهترین قاریانی که در دنیا در عداد بهترین قاریان دنیا هستند. در طول همین چند سال تربیت شده اند. عمده این، تشویق هایی بود که ایشان فرمودند، برنامه ریزی هایی که کردند، رهنمودهای که برای قرآن آموزی دادند و احیاء این سنت بزرگ الهی. خدا ان شاءالله ساعت به ساعت بر طول عمر و سلامتی و عزت و قدرت و شوکت ایشان بی افزاید. و ایشان را تا ظهور ولی عصر «عج» سایه شان را برای ما مستدام بدارد. عزیزان من خود شما در یک زمانی زندگی می کنید که به برکت خون شهدا این افتخار برای شما فراهم شده که بتوانید این امانت الهی را از نو زنده کنید، جامعه را یک جامعه قرآنی کنید. جامعه ای که روخوانی قرآن را از دست داده بود، فرهیختگانش، فرهنگیانش روخوانی قرآن بلند نبودند. سایر طبقات پایین دست تکلیف شان معلوم بود. البته گاهی در یک روستایی، پیرمردی، پیرزنی مکتبی داشت. اینطور نبود که کسی نباشد. اما اکثریت جامعه این طور بود و حالا می بینیدکه برعکس شده است. همه جا قرآن آموزی افتخار است. برای کسانی که حافظ قرآن هستند، حتی در دانشگاه ها امتیاز قائل می شوند. در جامعه مورد احترام و تکریم هستند. بالاتر از آن، چیزهایی که خدا برای شما مقرر فرموده و خود شما درست آگاه نیستید. واقع این است که چشم وجود مقدس امام زمان به شماست، نمی دانید این چه نعمتی است. خانه ای که یکی از فرزندانش حافظ قرآن است، قرآن را خوب می خواند، قرآن را خوب می فهمد، قطعاً مورد عنایت آقا امام زمان (عج) است.حتماً آقا برای خودش و برای پدر و مادرش دعا می کند.
این فرصت را مغتنم بشمارید، سعی کنید برای قرآن آموزی در همه سطوح آنچه لایق قرآن است، در حد فهم تان و در حد قدرت تان عملی کنید. هیچ وقت بی وضو دست به قرآن نزنید. کار خیلی مشکلی نیست؛ اما مقید باشید. این ادب روح شما را آماده می کند برای این که از نور قرآن استفاده کنید. باز حتیالمقدور سعی کنید موقع خواندن قرآن رو به قبله و مؤدب بنشینید. حالا یک قصه ای نقل کنم با این که من به قصه ها خیلی علاقه ندارم. شما شنیدید اسم یکی از علما و بزرگان که از مراجع بودند در تهران ساکن بودند. مرحوم آیت الله العظمی آملی که در تهران ساکن بودند و از دنیا رفتند. ایشان استاد اخلاقی داشتند در نجف مرحوم آقای قاضی تبریزی که استاد آقای طباطبایی و استاد آقای بهجت هم بودند.
ایشان هم مثل اینها شاگرد آقای قاضی بودند. آقای قاضی به ایشان دستور داده بودند که شبها یک مقداری سوره های ظاهراً مسبحات، سوره های سبّح و یسبّح را شبها قرائت کنند. ایشان شب در حجره خود مشغول قرائت قرآن بودند، پاهایشان درد گرفته بود. مقابل شان میزی بود. از زیر میز پاهایشان را دراز کرده بودند. فردا استادشان فرموده بود که موقع تلاوت قرآن پاهایتان را دراز نکنید حتی زیر میز. یعنی رعایت این ادب در نورانیت دل شما اثر دارد. هر چه ادب قرآن را رعایت کنید، خدا هم بیشتر به شما فیض و رحمت و برکت می دهد. اینها کارهای ساده ای است که باید همه ما یاد بگیریم و بیشتر دقت کنیم و عمل کنیم. تدریجاً خدا عشق به فهم قرآن را، استفاده از آیات قرآن را، پیدا کردن حالات مناسب از قرائت قرآن را عنایت می کند. «اذا تتلی علیهم آیات الرحمن خروا سجدا و بکیا».
ان شاءالله انوار الهی را درک می کنید که چگونه به قلبتان نازل می شود. دعا می کنیم خدا شما را از زنده کنندگان برکات قرآن در جامعه قرار بدهد. و خود شما و پدر و مادرتان و بستگان تان را از بهترین رحمت های خودش بهره-مند سازد. سعادت دنیا و آخرت را نصیب شما بفرماید. و سعی کنید تدریجاً هر چه می توانید بیشتر با قرآن انس بگیرید، بهتر قرآن را بفهمید، بهتر به قرآن عمل کنید و بهتر به دیگران بیاموزید.
و السلام علیکم و رحمۀ الله