نام گذاری سال ۱۳۹۵، به نام «اقتصاد مقاومتی، اقدام وعمل» از سوی مقام معظم رهبری، از جهات مختلفی قابل تأمل است. در این نوشته برآنیم تا با تکیه بر آیات و روایات، به تحلیل بخش دوم این شعار، یعنی «اقدام و عمل» بپردازیم و ضرورت بیان آن توسط مقام معظم رهبری را تحلیل نمائیم.
مقدمه
مقدمتاً باید گفت اساساً دین اسلام، دین عمل است نه حرف زدن و اندیشیدن صرف؛ و ملاک ارزش در اسلام نیز دو چیز است: نیت خالص و عمل صالح. به همین دلیل است که ایمان (حسن فاعلی) و عمل صالح (حسن فعلی)، بارها و بارها در قرآن کریم در کنار هم آمده و به آن توصیه شده است. مفهوم «تقوا» نیز که مکرراً در قرآن کریم و روایات به رعایت آن توصیه شده است، چیزی جز «عمل به دانسته ها» نیست. «عمل» آن قدر در اسلام مهم است که در بیان هدف آفرینش نیز از آن سخن به میان آمده است:
«الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛ آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شمابهتر عمل مى کنید.» (ملک/۲)
و نکته مهم این است که در این آیه شریفه، نفرموده است «احسن علما» یا «اکثر علما» و یا «اکثر عملاً»؛ بلکه تنها و تنها ملاک ارزشمندی، «عمل باکیفیت» است.
و یا در آیه دیگری پس از بشارت متقین به بهشت می فرماید:
«فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ؛ چه نیکوست پاداش عمل کنندگان.» (زمر/۷۴)
در آیه معروف دیگری نیز خداوند مؤمنین را ابتدا دعوت به «قیام»(عمل) می کند و سپس از آنها «تفکر» را طلب می نماید:
«قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَهٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى و َفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا؛ بگو: «شما را تنها به یک چیز اندرز مى دهم، دو نفر دو نفر یا بتنهائى براى خدا قیام کنید، سپس بیندیشید.» (سبأ/۴۶)
یعنی نباید برای فرار از «عمل» به «تفکر» و صرف «حرف زدن» روی آورد. پس از تدبیر فکری اولیه باید قیام کرد، آنگاه در طول کار نیز نیروی اندیشه بکار گرفته خواهد شد و اشکالات کار برطرف خواهد شد.
آیات متعدد قرآن در دعوت به استقامت در راه خدا نیز نمونه های دیگری از توصیه خداوند به «عمل» است. مفاهیمی مانند جهاد، قیام، تقوا، استقامت، عبادت، اطاعت و…، همگی ما را به نتیجه می رساند که – در کنار دعوت به اندیشیدن و علم آموزی- بخش معظمی از دستورات اخلاقی و سیاسی اسلام، ناظر به «عمل» است.
امیرالمؤمنین(ع) با تشبیهی زیبا در این باره می فرمایند:
«وَ قَدْ أَرْعَدُوا وَ أَبْرَقُوا وَ مَعَ هَذَیْنِ الْأَمْرَیْنِ الْفَشَلُ وَ لَسْنَا نُرْعِدُ حَتَّى نُوقِعَ وَ لَا نُسِیلُ حَتَّى نُمْطِر؛ (اصحاب جمل) رعد و برق ها به راه انداختند، اما کارشان به سستی و شکست گرائید. ولی ما تا بر دشمن نتازیم هیاهو به راه نمی اندازیم و تا باران نباریم سیل جاری نمی کنیم.» (نهج البلاغه؛ خطبه۹)
دوصد گفته چون نیم کردار نیست!
نگارنده بر این باور است که یکی از مهمترین کارکرد های کلید واژه «اقدام و عمل» در ادبیات قرآن کریم، علاوه بر کارکرد های تربیتی فراوان دیگر، ارائه ملاک و شاخص برای شناخت جریان غیر انقلابی درون حکومت اسلامی است که ویژگی اصلی آن حرف زدن و عمل نکردن است؛ برخلاف جریان مؤمن انقلابی که اهل عمل و استقامت است.
رهبر انقلاب با شعار امسال، به دنبال ارائه شاخص به مردم است تا به ماهیت جریانی پی ببرند که در مقام حرف خود را تابع ایشان می داند، با تجلیل از ایشان یاد می کند، دم از اقتصاد مقاومتی می زند، دم از مبارزه با فساد می زنند و …، ولی در عمل کاملاً غیر انقلابی و برخلاف منویات ایشان رفتار می کند.
چندی پیش نیز زمانیکه برخی مسئولین همواره از لزوم مبارزه با فساد اقتصادی سخن می گفتند، رهبر انقلاب در موضع گیری شدیدی فرمودند:
«همانطور که عرض کردیم مشکلاتی که وجود دارد اوّلاً با گفتن و حرف زدن حل نمی شود؛ اقدام و ابتکار و عمل لازم است…. متولّیان مبارزهی با فساد هم در این زمینه نقش دارند. حالا اسم فساد زیاد آورده می شود. حرف زدن راجع به فساد که فایدهای ندارد؛ با «دزد دزد» گفتن، دزد از دزدی دست برنمی دارد؛ باید رفت، وارد شد. مسئولان کشور، روزنامه که نیستند که راجع به فساد حرف می زنند. بله، روزنامه راجع به فساد ممکن است حرف بزند، من و شما که مسئول هستیم باید اقدام کنیم؛ حرف دیگر چیست؟ وارد بشوید؛ [ اگر] بلدیم اقدام کنیم، جلوی فساد را بهمعنای واقعی کلمه بگیریم.» (۹/۲/۹۴)
ایشان در سخنرانی امسال در حرم رضوی نیز مجدداً راجع به مبارزه با فساد فرمودند:
«البتّه در مقام بیان و در روزنامهها و جنجال و بخصوص با جهتگیریهای سیاسی، حرف های قشنگ خوبی زده میشود امّا اینها فایدهای ندارد. حالا یک مجرم اقتصادی را مثلاً فرض کنیم دستگیر کردند، روزنامهها دربارهاش بنویسند و عکس و تفصیلات و کارهایی مانند اینها را با اهداف جناحی و سیاسی بکنند، اینها فایدهای ندارد؛ دو صد گفته چون نیم کردار نیست. باید جلوی آن فسادی را که امروز ممکن است پیش بیاید بگیرند و مانع فساد بشوند. قاچاق همین جور است؛ مانع قاچاق [بشوند]. باید با قاچاق، بهمعنای واقعی کلمه مبارزه کنند.» (۱/۱/۹۵)
«اقدام و عمل»، شاخصی برای شناخت منافقین
اینگونه رفتار کردن (حرف زدن و عمل نکردن) همان چیزی است که در ادبیات سیاسی قرآن از آن به «نفاق» و «رفتار منافقانه» تعبیر می شود و از جریان سیاسی خطرناکی خبر می دهد که بخش زیادی از انرژی و وقت پیامبراکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) صرف مدیریت آن و به حداقل رساندن آسیب های آن شد.
از آیات متعدد قرآن کریم اینگونه استنباط می شود که اصلی ترین ویژگی جریان نفاق، حرف زدن و عمل نکردن است؛ و یکی از مهمترین عرصه های عمل نیز «جهاد در راه خدا» است. حال مصداق این جهاد و متعلَّق آن در هر زمانی متفاوت است. در یک زمان، وظیفه ای که خداوند و ولیّ خدا تعیین می نماید، جهاد نظامی است و در زمانی دیگر جهاد اقتصادی؛
این مسئله (عمل به دستورات خدا و ولیّ خدا) آن قدر مهم است که در برخی آیات خداوند صراحتاً غضب خود را از این مسئله ابراز می دارد:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ؛ هان اى کسانى که ایمان آوردهاید چرا چیزهایى که خود عمل نمىکنید به مردم مىگویید. خشم بزرگى نزد خدا منتظر شما است اگر بگویید آنچه را که عمل نمىکنید.» (صف/۳-۲)
خداوند در آیات دیگری به مذمت مریض دلانی می پردازد که در مقام حرف می گویند چرا سوره ای نازل نمی شود که در آن فرمان جهاد باشد، ولی در مقام عمل و به هنگام جنگ، از شدت ترس گویی در حال مرگ اند:
«وَیَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَهٌ فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَهٌ مُّحْکَمَهٌ وَذُکِرَ فِیهَا الْقِتَالُ رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَى لَهُمْ؛ کسانى که ایمان آورده اند مى گویند: «چرا سوره اى نازل نمى شود (که در آن فرمان جهاد باشد)؟!» امّا هنگامى که سوره اى محکم (و روشنى) نازل مى گردد و در آن سخنى از جنگ است، بیماردلان را مى بینى که همچون کسى که در آستانه مرگ قرار گرفته به تو نگاه مى کنند؛ پس چه بهتر که آنها بمیرند!» (محمد/۲۰)
نکته جالب این است که مصداق خارجی «الَّذِینَ آمَنُوا» و «الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ» در این آیه شریفه، یک گروهند نه دو گروه جدا از هم. به عبارت دیگر تا زمانیکه صرفاً حرف می زدند، خداوند آنان را «الَّذِینَ آمَنُوا» خطاب کرد و زمانیکه نوبت به عمل شد و از عمل فرار کردند، آنان را «الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ» نامید. یعنی همان مؤمنینی که می گفتند چرا فرمان جهاد در قالب سوره ای با عبارات محکم نازل نمی شود، پس از نزول فرمان جهاد و عمل نکردن به آن، تبدیل شدند به مریض دلان.
اینگونه است که در آیه بعد آنان را در ابتدا به اطاعت و سپس به زدن حرف سنجیده ای که می دانند به آن عمل خواهند کرد، دعوت می کند:
«طَاعَهٌ وَقَوْلٌ مَّعْرُوفٌ فَإِذَا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَکَانَ خَیْرًا لَّهُمْ؛ (ولى بدانند) اطاعت (فرمان خدا) و سخن سنجیده براى آنان شایسته تر است؛ و اگر هنگامى که فرمان جهاد قطعى مى شود به خدا راست گویند (و از در صدق و صفا درآیند) براى آنها بهتر مى باشد.» (محمد/۲۱)
لازم است در همین مجال به این نکته اشاره شود که رهبر انقلاب در سخنان روز اول فروردین در حرم رضوی بطور مشخص، صریح و محکم ۱۰ اقدام عملی برای تحقق اقتصاد مقاومتی که در واقع مصداقی از همان جهاد در راه خداست را از مسئولان مطالبه نمودند. اقداماتی که به فرموده ایشان در پایان سال باید آثارش برای مردم نمایان شود. همانگونه که در این آیه شریفه برخی مؤمنین نزول سوره ای با آیات محکم و شفاف برای اقدام در عرصه جهاد نظامی را درخواست کرده بودند و خداوند هم آن را نازل فرمود، رهبر انقلاب نیز ۱۰ خواسته صریح و شفاف برای اقدام در عرصه جهاد اقتصادی و تحقق اقتصاد مقاومتی بیان فرمودند و از مسئولین انتظار «اقدام و عمل» دارند نه «حرف زدن». حال باید دید مسئولان محترم با عمل به این ۱۰ خواسته صریح و شفاف، در زمره مؤمنین واقعی قرار می گیرند یا مصداق «مریض دلان» ی می شوند که پس از نزول فرمان جهاد دچار ترس شدند و از دستور خداوند سرباز زدند؟
خداوند در آیات دیگری نیز که در شأن منافقین نازل شده است، سخن منافقین را بیان می نماید که در پاسخ به فرامین ولیّ می گویند: «شنیدیم و اطاعت خواهیم کرد»، اما به هنگام عمل از دستورات ولیّ سرپیچی می کنند:
«وَ یَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ*وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ * وَ إِنْ یَکُنْ لَهُمُ الْحَقُّ یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنِینَ؛ گویند خدا و پیغمبر او را باور داریم و اطاعت مىکنیم آن گاه با وجود این گروهى از ایشان روى مىگردانند، و آنان مؤمن نیستند. و چون به سوى خدا و پیغمبرش خوانده شوند که میانشان داورى کند آن وقت گروهى از ایشان اعراضکنندگانند. و اگر حق به طرف ایشان باشد اطاعتکنان سوى وى آیند.» (نور/۴۹-۴۷)
در ادامه همین آیات نیز به مصداق دیگری از حرف زدن و عمل نکردن منافقین اشاره فرموده است و آن زمانی است که با شدت هرچه تمام تر قسم یاد می کنند که اگر فرمان جهاد داده شود، حتماً اطاعت خواهیم کرد:
«وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَیَخْرُجُنَّ؛ به خدا سوگند مىخورند، قسمهایى مؤکد که اگر فرمانشان دهى به سوى جهاد بیرون مىشوند.» (نور/۵۳)
و خداوند هم که می داند آنان اهل عمل نیستند به آنان اینگونه پاسخ می دهد:
«قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَهٌ مَعْرُوفَهٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ * قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ؛ بگو هیچ حاجت به سوگند نیست اطاعت شایسته بهتر از سوگند خوردن است که خدا از اعمالى که مىکنید آگاه است؛ بگو خدا را اطاعت کنید و پیغمبرش را، زیرا اگر از اطاعت آن دو سر برتابید فقط تکلیف خود را انجام ندادهاید، و به او ضررى نرساندهاید چون او مکلف به تکلیف خویش و شما مکلف به تکلیف خویشید، اگر او را اطاعت کنید هدایت یابید و بر عهده پیغمبر وظیفهاى جز بلاغ آشکار نیست.» (نور/۵۴-۵۳)
از آیات دیگری که حرف زدن و عمل نکردن جریان نفاق را بیان می دارد مربوط به داستان منافقی است که به پیامبر(ص) قول داده بود که اگر ایشان برای او دعا کند که ثروتمند شود، به دیگران کمک خواهد کرد و حقوق شرعی مالیش را نیز ادا خواهد کرد؛ اما هنگامی که ثروتمند شد و پیامبر(ص) از او درخواست زکات مالش را کرد، به حرفش عمل نکرد و به تکذیب دانسته هایش پرداخت:
«وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ * فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ * فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ؛ و از آنان کسانىاند که با خدا عهد کردهاند که اگر از کَرَم خویش به ما عطا کند، قطعاً صدقه خواهیم داد و از شایستگان خواهیم شد. پس چون از فضل خویش به آنان بخشید، بدان بُخل ورزیدند، و به حال اعراض روى برتافتند. در نتیجه، به سزاى آنکه با خدا خلف وعده کردند و از آن روى که دروغ مىگفتند، در دلهایشان- تا روزى که او را دیدار مىکنند- پیامدهاى نفاق را باقى گذارد.» (توبه/۷۷-۷۵)
گاه منافق آنقدر ناجوانمردانه عمل می کند که حتی بر سر حرفی که به دوستانش می زند هم نمی ایستد:
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نافَقُوا یَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ وَ لا نُطِیعُ فِیکُمْ أَحَداً أَبَداً وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّکُمْ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ * لَئِنْ أُخْرِجُوا لا یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا لا یَنْصُرُونَهُمْ وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَیُوَلُّنَّ الْأَدْبارَ ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ؛ مگر کسانى را که به نفاق برخاستند ندیدى که به برادران اهل کتاب خود- که از در کفر درآمده بودند- مىگفتند: «اگر اخراج شدید، حتماً با شما بیرون خواهیم آمد، و بر علیه شما هرگز از کسى فرمان نخواهیم برد؛ و اگر با شما جنگیدند، حتماً شما را یارى خواهیم کرد.» و خدا گواهى مىدهد که قطعاً آنان دروغگویانند. اگر [یهود] اخراج شوند، آنها با ایشان بیرون نخواهند رفت، و اگر علیه آنان جنگى درگیرد [منافقان،] آنها را یارى نخواهند کرد، و اگر یاریشان کنند حتماً [در جنگ] پشت خواهند کرد و [دیگر] یارى نیابند.» (حشر/۱۲-۱۱)
در آیات دیگری، خداوند پس از عتاب به منافقینی که ادعای «ایمان» می کردند ولی در «عمل» به لوازم ایمان پایبند نبودند، اطاعت عملی از خدا و رسولش را می خواهد و مؤمنین حقیقی را کسانی می داند که در عمل پایبند به لوازم ایمانشان باشند:
«قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُم وَ إِنْ تُطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ؛ [برخى از] بادیهنشینان گفتند: «ایمان آوردیم.» بگو: «ایمان نیاوردهاید، لیکن بگویید: اسلام آوردیم.» و هنوز در دلهاى شما ایمان داخل نشده است. و اگر خدا و پیامبرِ او را فرمان برید از [ارزشِ] کردههایتان چیزى کم نمىکند. خدا آمرزنده مهربان است. مؤمنان حقیقی کسانىاند که به خدا و پیامبر او گرویده و [دیگر] شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کردهاند؛ اینانند که راستکردارند.» (حجرات/۱۵-۱۴)
آیات متعدد دیگری در قرآن کریم مربوط به ادعای منافقین و وعده آنان برای شرکت در «جهاد» است که در عمل خلاف آن را انجام می دادند و در جهاد شرکت نمی کردند. (توبه/۴۱ و ۴۲؛ توبه/۸۸؛ احزاب/۱۶-۹؛ فتح/۱۱) شاید به همین دلیل است که در بسیاری از آیات قرآن کریم، یکی از شاخصه های اصلی مؤمنین حقیقی اطاعت از دستور رسول خدا(ص) برای شرکت در «جهاد» دانسته شده است. علاوه بر «جهاد»، «هجرت» نیز در بسیاری از آیات، به عنوان شاخصه ایمان حقیقی به شمار رفته است. (بقره/۲۱۸؛ آل عمران/۱۴۲، ۱۹۵؛ مائده/۳۵؛ انفال/۷۲، ۷۴ و ۷۵؛ توبه/۱۶،۲۰،۴۱،۸۶،۸۸؛ نحل/۱۱۰،۴۱؛ حج/۷۸، ۵۸؛ حجرات/۱۵)
عمل به دستورات ولیّ، همراه با کسالت و کراهت
زمانیکه منافقین در برخی مواقع برای پوشاندن نفاق خود مجبور به عمل به دستورات ولیّ هستند نیز، آن را با کسالت و کراهت انجام می دهند. برخی آیات قرآن نیز به این مسئله اشاره دارند. خداوند در دو آیه شریفه به اقامه نماز توسط منافقین اشاره دارد که آن را همراه با کسالت و بی حوصلگی انجام می دهند:
«ِانَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاهِ قامُوا کُسالى یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلِیلاً؛ منافقان، با خدا نیرنگ مىکنند، و حال آنکه او با آنان نیرنگ خواهد کرد؛ و چون به نماز ایستند با کسالت برخیزند. با مردم ریا مىکنند و خدا را جز اندکى یاد نمىکنند.» (نساء/۱۴۲)
و در آیه دیگری علاوه بر اقامه نماز، به انفاق آنان نیز اشاره می فرماید که با کراهت آن را انجام می دهند:
«وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا یَأْتُونَ الصَّلاهَ إِلاَّ وَ هُمْ کُسالى وَ لا یُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ کارِهُونَ؛ و هیچ چیز مانع پذیرفته شدنِ انفاقهاى آنان نشد جز اینکه به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند، و جز با [حال] کسالت نماز به جا نمىآورند، و جز با کراهت انفاق نمىکنند.» (توبه/۵۴)
در آیه دیگری نیز به شرکت برخی از مؤمنین مریض دل در جهاد اشاره کرده و به آنان عتاب می کند که چرا بگونه ای راه می روید که گویی خود را به زمین چسبانده اید:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَهِ فَما مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَهِ إِلاَّ قَلِیلٌ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، شما را چه شده است که چون به شما گفته مىشود: «در راه خدا بسیج شوید» کُندى به خرج مىدهید؟ آیا به جاى آخرت به زندگى دنیا دل خوش کردهاید؟ متاع زندگى دنیا در برابر آخرت، جز اندکى نیست.» (توبه/۳۸)
به عبارت دیگر، یکی از نشانه های جریان نفاق و مریض دل این است که اگر هم در مواردی مجبور به عمل به دستورات ولیّ شود، بگونه ای عمل می کند که بی حوصلگی و کراهت و بی اعتقادی به انجام آن عمل، در ظاهرش پیداست.
حال باید دید مسئولان محترم در مواجهه با ۱۰ دستور رهبر انقلاب در حوزه اقتصاد مقاومتی که در سخنرانی روز اول سال ۹۵ بیان فرمودند، چگونه برخورد می کنند؟ آیا با وجود ادعای اطاعت از رهبر انقلاب، به آن عمل نمی کنند؟ آیا با کراهت و بی حوصلگی به آن عمل می کنند؟ و یا با نشاط و سرزندگی به سرعت برای تحقق آن اقدام و عمل می نمایند؟ به هرگونه ای عمل شود، مرزبندی ها آشکار و جریان مؤمن انقلابی از منافقین و مریض دلان جدا خواهند شد.