غیرت دینی یعنی اینکه در جایی که لازم است انسان برای خدا خشم بگیرد
از امیرالمؤمنین(ع) در کتاب غررالحکم نقل شده است: «جَعلَ اللَّهُ سبحانَهُ حُقوقَ عِبادِهِ مُقَدِّمَهً لحُقوقِه» خداوند حقوق بندگانش را مقدم بر حقوق خود قرار داده است و اگر کسی حقوق بندگان خدا را رعایت کند، حقالله را هم رعایت کرده است. اگر کسی بتواند حقوق مردم را رعایت کند و زیر پا نگذارد «کانَ ذلِکَ مُؤَدِّیاً إِلَى حَقَوقِ الله» او میتواند حق خدا را هم رعایت کند. غیرت دینی یعنی اینکه در جایی که لازم است انسان برای خدا خشم بگیرد و اخم کند این کار را بلد باشد. فقط و فقط لبخند نزند.
در روایت هم هست که حضرت موسی(ع) غیور بود. آن بزرگوار وقتی ۴۰ روز در کوه طور بود و الواح مقدسه تورات بر ایشان نازل شد، وقتی به سمت قومش برگشت، دید گوسالهپرست و مشرک شدهاند، تعبیر قرآن این است: «أَلْقَى الْأَلْوَاح» تورات را آن طرف انداخت «أَخَذَ بِرَأْسِ أَخیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْه» بر سر برادرش هارون فریاد زد. هارون جزو انبیا ـ انبیای تبلیغی، نه تشریعی ـ بود. حضرت موسی(ع) موهای برادرش را گرفت و کشید و گفت چرا اجازه دادی این کار را بکنند؟ یعنی واکنش تندی نشان داد که معلوم شود یک فاجعه و یک شرک رخ داده است. این غیرت دینی است.
خشم مقدس یکی از خصوصیات مؤمن است
مؤمن باید خشم مقدس داشته باشد. خود خدایی که اَرحَمُ الرّاحِمین است، وقتی در موضع غضب قرار میگیرد، دیگر هیچ رحمی در کار نیست.در اول سوره نور، وقتی خداوند حد کسی را که مرتکب فحشا شده است بیان میکند، میفرماید: «الزَّانِیَهُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَهَ جَلْدَهٍ» کسی را که مرتکب فحشا شده است، صد تازیانه بزنید. دنباله آن میفرماید: «وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَهٌ فِی دِینِ اللَّه» دلتان نسوزد. اگر کسی در اینجا دلش بسوزد که ۱۰۰ تازیانه به او میزنند، این دلسوزی شیطانی است. هر دلسوزیای که رحمانی نیست. منِ خدای اَرحَمُ الرّاحِمین میگویم بزن. اگر قرار است دلت بسوزد، برای کل جامعه بسوزد که این آسیب رشد نکند. اینجا این ۱۰۰ تازیانه را بزن و دلت برای جمع بسوزد. گاهی اوقات دل سوختنها شیطانی هستند. در سوره هود نکته قابل توجهی هست. خداوند متعال وقتی به هود(ع) دستور میدهد مؤمنین را بردار و از شهر بیرون برو، چون قرار است بر دیگران عذاب نازل شود. تعبیر قرآن این است: «فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْل» نیمه شب مؤمنین را بردار و بیرون برو. «وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ» هیچکدام به پشت سرتان نگاه نکنید. برنگردید. چرا؟ بعضی از مفسرین گفتهاند چون بعضی از قوم و خویشهایشان در آنجا بودند و شاید اگر برمیگشتند در دلشان دلسوزی پدید میآمد و نگاه دلسوزانهای میکردند. خدا میفرماید این کار را نکنید، چون تاریکی اهل عذاب شما را هم میگیرد. میل به کافر، میل پیدا کردن به ستمگری که اهل عذاب است باعث میشود تاریکی شما را هم بگیرد و لذا در قرآن فرموده است: «وَلَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّار» مبادا در جایی میل به کفار و ستمگران پیدا کنید که دامن شما را هم میگیرد.
در هر حال خشم مقدس یکی از خصوصیات یک مؤمن است. اگر در مسائل شخصی کسی به اهل بیت(ع) ظلم میکرد، در نهایت مدارا و عفو برخورد میکردند. طرف میآمد با کمال پررویی چشم در چشم امام حسن مجتبی(ع)، امام محمدباقر(ع) میایستاد و دشنام میداد. نعوذ بالله! انسان واقعاً تعجب میکند. طرف میآمد و به امام محمدباقر(ع) میگفت اَنتَ بَقَر. اهل بیت(ع) وقتی با چنین صحنهای روبرو میشدند، میپرسیدند: «آیا در این شهر غریبی؟ جا نداری؟ ما در خانهمان جا داریم. اگر بخواهی امشب میتوانی مهمان ما باشی» و از او پذیرایی میکردند.
امیرالمؤمنین(ع) در جایی که پای دین در میان بود قاطعانه عمل می کرد و گذشت نداشت
امیرالمؤمنین(ع) در خطبه ۷۳ نهجالبلاغه در قضایای غصب خلافت بعد از رحلت پیامبر(ص) میفرماید: «وَ اللَّهِ لَأُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمِینَ وَ لَمْ یَکُنْ فِیهَا جَوْرٌ إِلَّا عَلَیَّ خَاصَّه» تا وقتی که ظلم فقط به من است و امور مسلمین دارد میگذرد، با استخوانی در گلو و خاری در چشم صبر میکنم.» در معاشرتها با افراد نهایت مدارا را میکرد. در خانواده نهایت عفو، مسامحه و گذشت و مدارا را داشت. پیغمبر اکرم بسیار نرم بودند و هنگامی که بعضی از همسران ایشان تندی و جسارت میکردند، به آنان لبخند میزدند، اما در جایی که پای دین خدا و احکام الهی و حقوق مؤمنین درمیان بود، قاطع و با صلابت بودند و ذرهای نرمی نشان نمیدادند. حضرت زهرا(س) در خطبهای که در جمع زنان مهاجر و انصار خواندند، فرمودند یکی از دلایلی که ابوالحسن علی(ع) را کنار زدند، این بود که او «تَنَمُّرِهُ فی ذاتِ الله» چون در راه خدا مثل شیر بود. در جایی که پای دین و احکام خدا در میان بود قاطعانه عمل میکرد و ذرهای گذشت نداشت و کوتاه نمیآمد.
شاید شنیده باشید؛ پیامبر(ص) امیرالمؤمنین(ع) را با جمعی به یمن فرستادند که اموالی را از آنجا جمعآوری کنند. ظاهراً سال آخر عمر پیغمبر(ص) هم بوده است. وقتی امیرالمؤمنین(ع) با آن جمع از مسلمانان به یمن میرود و اموال را جمع میکنند، سریع برمیگردند که به حج پیامبر(ص) برسند. نزدیکیهای مکه که رسیدند، امیرالمؤمنین(ع) جلوتر آمد که بتواند خدمت پیامبر(ص) برسد. وقتی حضرت رسید، پیامبر(ص) فرمودند: «علی جان! خوب است برگردی و با بقیه بیایی.» حضرت برگشت و دید کسانی که با ایشان به یمن رفته بودند، لباسهایی را که از مردم یمن گرفته بودند و متعلق به بیتالمال بود و باید به دست پیامبر(ص) میرساندند تا ایشان تقسیم کنند، پوشیدهاند. امیرالمؤمنین(ع) تند شد و فرمود: «چرا این کار را کردید؟» جواب دادند: «میخواستیم تر و تمیز و نو بر عهد و عیال و خانوادههایمان وارد شویم.» حضرت فرمود: «تا وقتی پیامبر(ص) تقسیم نکرده و سهم شما را نداده است، حق ندارید دست به بیتالمال بزنید. آنها را برگردانید» و لباسها را از تنشان در آورد. این کار حضرت خیلی به آنها برخورد و دلخور شدند و موقعی که بر پیامبر(ص) وارد شدند گله کردند و گفتند: «یا رسولالله! علی خیلی خشن است. حالا ما لباسی را به تن کردیم. چیزی نشده است.» پیغمبر(ص) فرمودند: «اِرفَع أَلْسِنَتِکُمْ عَن شِکایَه علی» زبانتان را از شکایت از علی به کام بگیرید. «وَ اِنَّه خَشِنٌ فی ذاتِ الله» اگر علی خشن و قاطع است، در راه خداست. علی همان علی است که اشک یتیم او را به زانو در میآورد. این علی خشن است؟ این علی همان علی است که وقتی یتیم میبیند زانوهایش میلرزد. امیرالمؤمنین(ع) در دو جا نقطه ضعف داشت و زانوهایش میلرزید. یکی در محضر خدا و به هنگام نماز و مناجات و یک وقت هم موقعی که اشک یتیم، مظلوم یا محرومی را میدید، طاقت نمیآورد.
خوشا به سعادت کسی که این دو نقطه ضعف را دارد. این انسان کامل است. انسانی که در اینجاها ضعیف باشد در مقابل دشمن خدا محکم میایستد. کسی که پیش خدا ضعیف باشد و گریه کند، بر دشمن خدا خشم میگیرد و در برابر او محکم است. وجود امیرالمؤمنین(ع) در این زمینه ممتاز بود. البته همه ائمه(ع) این طور بودند.
آبروی نظام از آبروی اشخاص مهمتر است
در زمان امیرالمؤمنین(ع) ابن حَرَمِه مسئول مالی بازار اهواز بود. ایشان شنید که او خیانت کرده و رشوه گرفته است. به محض اینکه این خبر به امیرالمؤمنین(ع)رسید، نامهای به فرماندار اهواز نوشت: «اِخبَرَنی عُیُونی» بازرسهای مخفی به من خبر دادهاند ناظر مالی بازار اهواز، ابن حَرَمِه خیانت کرده است. به محض اینکه این حکم به دستت رسید، او را عزل و زندانی کن و بعد هم در نماز جمعه، یعنی جایی که همه مردم او را ببینند ۳۵ ضربه تازیانه به او بزن و آبرویش را ببر، چون او آبروی نظام دینی را برده است. ممکن است بعضیها در نظام دینی گاهی از روی دلسوزی بگویند اگر کسی خیانت و خطایی کرده است لاپوشانی کنیم. اسمش را نبریم و چیزی نگوییم. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید ابن حَرَمِه را جلوی چشم مردم ۳۵ ضربه شلاق بزن و او را در بازاری که خیانت کرده است بگردان، چون درست است که او یک شخص است و آبرویش میرود، ولی آبروی نظام محفوظ میماند. حضرت سریع اقدام میکرد.
مسئولین قضایی و دولتی ما وقتی آسیبی در بدنه دولت یا بعضی از افراد پیش میآید، آن قدر طول میدهند که حیثیت نظام ضربه میخورد و استخوان لای زخم میماند. احیاناً رشوهای، اختلاسی، حقوق آن چنانی در جایی بوده است. چرا استخوان لای زخم نگه میدارید؟ اگر بیگناه است از او رفع اتهام کنید. اگر گنهکار است، چرا حکم خدا را اجرا نمیکنید؟ رهبر بزرگوارمان در قضیه حقوقهای نجومی چندین بار فرمودند مشمول مرور زمان نشود. ممکن است قوه قضاییه اقدام هم کرده باشد، اما متأسفانه زمانی که نوبت به هتک حیثیت میرسد، همه در بوق میکنند، ولی زمانی که باید معلوم شود محاکمهاش چطور شد، خبری نیست و درست به گوش مردم نمیرسد. امیرالمؤمنین(ع) سریع عمل کرد، چون این سرعت عمل خودش موضوعیت دارد.
سوده حمدانیه یک زن محبّ امیرالمؤمنین(ع) است که یک وقت معاویه را به گریه در آورد و فضایل حضرت را پیش او گفت. سوده حمدانیه یک موقع بعد از نماز جمعه خدمت امیرالمؤمنین(ع) رسید، حضرت داشت ذکر میگفت و سریع تمام و توجه کرد که این زن چه میگوید. سوده حمدانیه گفت: «آقا! در فلان منطقهای که دارم زندگی میکنم، یکی از کارگزاران شما خیانت کرده، رشوه گرفته و بالا کشیده است. مردم هم پچپچ میکنند که این چه جور حکومتی است که این طور عمل میکند؟» امیرالمؤمنین(ع) بررسی کردند و این گزارش سوده حمدانیه تأیید شد. حضرت بلند بلند گریه کرد و فرمود: «خدایا! شاهد هستی که بیخبر بودم.» همان جا فوراً حکمی نوشت و معطل نکرد و آن را به سوده داد و گفت میبری و در همان منطقه این را به مسئول مافوقش میدهی که این از کار برکنار است و دیگر از طرف ما نیست و باید محاکمه شود.سرعت عمل موضوعیت دارد.
ارتجاع به ارزشها و سنتهای جاهلی یکی از خطراتی است که انقلاب را تهدید میکند
خشم مقدس و غیرت دینی یعنی اینکه در آنجا که نسبت به حقوق مؤمنین و حدود الهی و نسبت به انبیا و اولیای الهی تعرضی میشود، انسان محکم بایستد. در زمان وجود مقدس سیدالشهدا(ع)، مظهر غیرت خدا، ابا عبدالله الحسین(ع) در جایی که انحطاط در جامعه مسلمین داشت کاری میکرد که از اسلام فقط اسمی باقی بماند، غیرت دینی حضرت ایشان را به چنین قیام باعظمتی کشانید.
یکی از خطراتی که هر انقلابی را تهدید میکند، ارتجاع به ارزشها و سنتهای جاهلی و قبل از انقلاب است خداوند متعال در قرآن در موارد متعددی به مؤمنین هشدار داده است. امروز این برای ما درس است. پروردگار عالم در سوره آلعمران میفرماید اگر پیغمبر(ص) به شهادت رسید یا از دنیا رفت: «…یَرُدُّوکُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ» آیا شما به گذشته برمیگردید؟ مبادا به همان سنتهای قبل برگردید. در سوره مائده فرمود اگر شما از اصول و ارزشهای دین خودتان دست بردارید و به عقب برگردید: « مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دینِهِ فَسَوفَ یَأتِی اللَّهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَیُحِبّونَه» خدا با کسی قوم و خویشی ندارد و پرچم دفاع از دین را از شما میگیرد و به قوم دیگری میدهد. پیغمبر اکرم(ص) هم این را پیشبینی میکردند. ایشان در رؤیای صادقه دیدند پس از رحلتشان بعضی از بنی تمیم، بنی عدی و بنی امیه از منبر ایشان بالا میروند و مردم را به قهقرا سوق میدهند. خیلی نگران شدند، طوری که جبرئیل آیاتی را برای تسلی ایشان آورد. این احتمال میرفت که بعد از نهضت پیغمبر(ص) بازگشت به خصلتهای جاهلی زنده شود که متأسفانه همینطور هم شد و با انحراف از غدیر و کوتاه شدن دست امت از دامان ولی خدا و رهبر الهی، بهتدریج زاویه انحراف باز شد و معیارهای طاغوتی و جاهلی برگشتند. تبعیض در عرب و عجم، تبعیض در بیتالمال و فرق گذاشتن و دست بردن در بیتالمال، بهخصوص در دوران خلیفه سوم که شیعه و سنی نقل کردهاند که ریخت و پاشهای فراوانی صورت گرفت و او کسانی را سر کار آورد که از حزب خودش بودند. قوم و خویشبازی رایج گردید و اگر بعضی از اقربا خیانت هم میکردند، خلیفه را کنار نمیگذاشت. فوقش میگفتند: اینطور تشخیص داد و خطایی کرد. عیب ندارد، یعنی تبعیض در برخورد با خطاکار.
زاویه انحراف بهقدری باز شد ـ بهخصوص از طرف کسانی که حاکمیت داشتند ـ که بهتدریج خلافت رسولالله(ص) به ملوکیت و سلطنت تبدیل و اشرافیگری دو باره زنده شد و کثافت طبقه حاکم و ظالم به طرف مردم سرازیر گردید و مردم هم به معیارهای دنیوی و مادیگری حریص شدند و حرامخوری زیاد شد.
امام حسین(ع) در روز عاشورا که اشقیا هلهله میکردند تا صدای موعظه حضرت به کسی نرسد در پاسخ به حضرت زینب(س) که سئوال فرمود: «برادر! چرا اینها این طورند؟» فرمود: «مُلِئَتْ بُطُونُهُمْ مِنَ الْحَرَام» شکمهایشان از مال حرام پر شده است و دیگر گوششان کلام حق را نمیشنود. آلودگی رهبران فاسق، جامعه را به این شکل آلوده کرده بود. امام حسین(ع) با چنین وضعیتی مواجه بود. اوج انحراف از غدیر و برگشت به خصلتهای جاهلی در زمان یزید نمود پیداکرد و او علناً کفر میگفت. امام حسین(ع) میفرمود: «مُعْلِنٌ بِالْفِسْق». معاویه لاپوشانی میکرد، ولی یزید علنی کفر میگفت و فسق مرتکب میشد. وجود مقدس سیدالشهدا(ع) فرمود در چنین وضعیتی فقط نامی از اسلام میماند. نماز، روزه و حج هست، قرآن هم میخوانند، اما هیچ خاصیتی ندارد، چون جهتگیری به سمت خدا نیست. مگر الان در عربستان قرآن نمیخوانند؟ مگر حج نیست؟ مگر نماز نیست؟ اما دینی است که با شرک هم میسازد. نه فقط با شرک میسازد، بلکه به نیابت از او با مسلمین برخورد هم میکند. وهابیت و از آن طرف هم شیعه انگلیسی. او هم روضه میخواند و سینه میزند، اما وهن شیعه و خدمت به شرک است.
دین و جامعهای که رهبر الهی بالای سرش نباشد دچار چنین انحرافاتی میشود. اینکه امام رضا(ع) در سفر به نیشابور فرمود: «لااِلهَ اِلاَّ اللّهُ دَخَلَ فِی حِصْنِی وَمَنْ دَخَلَ فِی حِصْنِی اَمِنَ مِنْ عَذَابِی» شرط توحید من هستم: «بِشَرْطِهَا وَشُروُطِهَا وَاَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» چون توحید بدون ولایت به همین توحید وهابی کشیده میشود که با شرک سازگار است و جاده صافکن شرک میشود. جامعه دینی در جایی از انحرافات مصون میماند که:
۱ـ پیوندش با غدیر قطع نشود و رهبر الهی بالای سرش باشد، چه در زمان حضور معصوم(ع) و چه در زمان غیبت.
۲ـ متدینینی که در آن جامعه هستند غیرت و حساسیت دینیشان را از دست ندهند.
به نظرم میرسد تعبیر انقلابیگری که مقام معظم رهبری در این دو سه سال اخیر خیلی روی آن تأکید دارند شاید عبارت الاخرای همین تعبیر غیرت دینی است که در معارف دینی ما هست. یعنی همان شاخصههایی که ایشان برای انقلابیگری فرمودند، مخصوص فردی است که غیرت دینی دارد، یعنی باید تقوا داشته و دشمنشناس باشد. وجود مقدس سیدالشهدا(ع) در چنین موقعیتی که خودش فرمود: «کِتابِ اللّه ِ وَ سُنَّهِ نَبِیهِ، فَاِنَّ السُنَهَ قَد اُمِیتَت وَ البِدعَهَ قَد اُحیَیت» سنت پیامبر(ص) مرده است. خصلتهایی که پیامبر(ص) با خون دل جا انداخت، از بین رفته و بدعت و معیارهای جاهلیت و چیزهایی که در دین نبودند، زنده شدهاند. سیدالشهدا(ع) پس از نماز در خطبهای که در جمع یاران خودش و لشکریان حرّ فرمود که رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاکِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّهِ رَسُولِ اللَّهِ یَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ کَانَ حَقِیقاً عَلَى اللَّهِ بِقَوْلٍ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ» اگر کسی ببیند یک جائر و ستمگر دارد حلال خدا را حرام میکند، قوانین و حدود الهی را زیر پا میگذارد، با سنت پیغمبر(ص) مخالفت میکند، دارد بدعتها را زنده میکند، به مردم ظلم میکند و در مقابل او غیرت نداشته باشد و با گفتار و عمل جلوی او نایستد و او را عوض نکند، او را با همان ظالم محشور میکنند.
و بعد امام حسین(ع) در خطبه آخرشان فرمودند: «وإِنّیأَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْر» من از همه به این امر سزاوارترم.
درس عاشورای سیدالشهدا(ع) برای همه ما این است که مبادا پیوندمان با غدیر ذرهای سست شود. پیوند با غدیر چه در زمان غیبت و چه امام زمان(عج) و نایب ایشان و چه در زمان ظهور وجود مقدس ایشان یعنی رهبری الهی بالای سر جامعه بودن و حساسیت دینی مردم که انشاءالله همه ما اینچنین باشیم.